مصطفی توفیقی | شهرآرانیوز؛ «امروز آمدهام تا درباره ابهامات پروندهام توضیح بدهم. از هم سنوسالهای خودم که این گزارش را میبینند تقاضا دارم چند دقیقه توصیههای من را گوش کنند.» این جملهها سرآغاز گفتوگوی چشمدرچشم یکی از اینفلوئنسرهای ایران است که درسایت رکنا منتشر شد. «سحر تبر» که سعی دارد از گذر این فایل ویدئویی «فاطمه خویشوند» باشد، خودش، نه هیچکس و هیچچیز دیگر.
میگوید: «بههیچوجه نمیدانستم اعمال و رفتارم جرم محسوب میشود و کارهای من از روی هیچ قصد خاصی نبود. از اشتباهاتم واقعا پشیمانم.» میگوید: «در ابتدا خیلی خوشایند بود. اما الان که تاوان آن را پس دادهام از آن خیلی پشیمانم.» میگوید: «هرقدر به سحر تبر بیشتر فکر کردم، بیشتر از کار خودم پشیمان شدم.
من کارهایی کرده بودم که با قوانین کشور متضاد بود و داشتم مجازات میشدم.» میگوید و میگوید و میگوید و گفتههایش را تکرار میکند، درست مانند روزهایی که سحر تبر با آن چهره و سر و وضع غریب و نامتعارف، جملههایی را تکرار میکرد برای بیشتر و بیشتر دیده شدن؛ دیدهشدنی که نهفقط به قیمت جوانی و آبروی او و خانوادهاش تمام شده، که حالا دهههفتادیها و دهههشتادیهایی را که عشق اینفلوئنسرشدن و فالووربازی هستند، به هراس انداخته است.
شاید نماینده نسل خاکستری
به شهادت کسانی که دنبالکننده او در اینستاگرام بودهاند، سحر تبر با بسیاری از اینفلوئنسرها متفاوت است، بهویژه از این جهت که او برای متفاوتبودن، هر کاری نمیکرده است. آنهایی که او را هر روز در گوشی تلفن همراهشان میدیدهاند، میگویند سحر تبر بددهن و بیادب نبوده است، اهل بیحیایی و هتک حرمت نبوده، افیون و فحشا تبلیغ نمیکرده، و از آنهایی نبوده که برای شهرت دست به «هرکاری» بزنند، اما درمیان بسیاری از آن اینفلوئنسرهایی که برای کسب فالوور و درنهایت درآمد بیشتر، هر چارچوبی را به هم میریزند، این سحر تبر بود که خوب یا بد، فرشته عدالت، بالهایش را دور او حلقه کرد.
او شاید نماینده نسلی خاکستری باشد که میتواند خیلی زود به اهداف دور خود برسد و زودتر از آن هم به این نقطه برسد که «دنبال شهرت و هیجان نباشد»، نسلی که در نوجوانی (فاطمه خویشوند در ۸۱ سالگی به زندان رفت) بزرگ دیده میشود، اوج میگیرد، مشهور میشود، سپس به زمین میافتد، با بالهای زخمی از پرواز بیموقع، صورتهای خسته از عملهای پیاپی جراحی زیبایی، و پشیمانی از همهچیز. نسلی با آرمانهای مختصر و پروازهای سریع؛ تهیشدن از «خود» برای سرگرمکردن دیگران...
هنر: خودنمایی، خودنمایی، و خودنمایی
کافی است در صفحه تلفن همراهتان، اینستاگرام را باز کنید تا مجموعهای از خودنماییهای اینفلوئنسرها، یکی پساز دیگری شما را به صفحه این «شاخهای مجازی» هدایت کند، از فلان بازیگر و خواننده تا بهمان فوتبالیست و شومن، اما آنچه در اینمیان شگفتتر است، نمایشهای عجیبوغریب اینفلوئنسرهایی است که منهای «عجیببودن» یا بهتر بنویسیم «خودنما بودن»، هنر بیشتری برای آنکه هزاران عضو جامعه مجازی را بهدنبال خود بکشانند ندارند.
دراین میان اینفلوئنسرهای مشهدی هم حسابی برای خودشان جا باز کردهاند، از فلان خانم جوان مشهدی که سعی میکند با نوبهنو پوشیدن لباسهای نیمهبرهنه تا تازهکردن خالکوبیهایش، خودش را «میس» مشهد معرفی کند تا آقایی که روزی چند وعده غذا را روی سروکلهاش خالی میکند و آن یکی دیگر که سعی میکند با خوردن چندین وعده غذایی در یک برداشت تصویری، نشان دهد که «زیادخوردن» هم هنر میخواهد و... حالا خانم جوانی که فرزند داخل شکمش را سوژه کسبوکار جدید خود کرده است و با بازکردن صفحه برای جنین بهدنیانیامده، حتی از خیر کاسبیکردن از قبل فرزند چندماهه در شکمش هم نگذشته است. مادر جوان، هر روز از آنچه بر جنینش و تدارکات بهدنیاآمدن او میرود، پست و استوری میگذارد و به هزار ترفند، دنبالکنندگان (بخوانید مشتریان) را به این پیج میکشاند تا رفتهرفته تبلیغات محصولات جدید صفحه را به آنها قالب کند.
سوژه: بدن، میکاپ، اطوار، جنین!
ازطریق دایرکت اینستاگرام از این مادر جوان میپرسم: «هزینه تبلیغات در پیج شما چگونه است؟» بعد از چند روز جواب میدهد: «بهخاطر تأخیر در پاسخگویی عذرخواهم. بهدلیل مسائل ناشی از بارداری و همچنین شلوغبودن دایرکت، پاسخ شما به تأخیر افتاد. در خدمتم.» سؤالم را دوباره میپرسم. جواب میدهد: «باتوجهبه شرایطی که گفتم در حال حاضر تبلیغات با فاصله زمانی بیشتری پذیرفته و درج میشود. قیمتها هم باتوجهبه روز و ساعت درج تبلیغ متفاوت است، و اینکه میخواهید تبلیغات در پیج شخصی من کار شود یا پیج نینی.» میگویم: «ترجیح میدهم در پیج فرزندتان باشد.» میگوید: «بین ۵۰۰هزار تومان تا ۵میلیون تومان.»
- برای تبلیغات قرارداد میبندید؟
- بهدلیل برخی معذوریتها، در حال حاضر قرارداد مکتوب نداریم. اما سابقه تبلیغات ما بهترین قرارداد برای شماست. میتوانید در پیج بررسی بفرمایید.
- اگر بخواهیم بعد از تولد فرزندتان هم، کوچولوی شما برایمان تبلیغ کنند، برای شما ممکن است؟
- بله حتما، در آینده برنامههای تبلیغاتی نینی را هم اطلاع میدهیم.
- برای ما مهم است که تبلیغاتمان ادامهدار باشد. موافق هستید قرارداد یا توافقی درباره تبلیغات در صفحه فرزندتان داشته باشیم که بهصورت طولانیمدت همکاری کنیم؟
- خوب این بستگی به نوع تبلیغتان دارد و اینکه چه کالایی برای معرفی دارید.
- کالای ما یک نوع کفپوش سرامیکی برای منازل است.
- خوب فکر کنم امکانپذیر باشد.
- چطور میتوانیم با شما در ارتباط باشیم؟
- با همسرم در تماس باشید؛ با جزئیات راهنماییتان میکنند. تلفنشان این است: ...
شهرت به هر قیمت
رقم مبلغ تبلیغات البته در بین اینفلوئنسرهای مشهدی، متفاوت است. صابر سلامی، متخصص شبکههای اجتماعی، درباره این موضوع به شهرآرا میگوید: «قیمتها به مسائل مختلفی بستگی دارد که برخی از مهمترین آنها تعداد دنبالکننده، بازدیدکننده و لایککننده پیج اینفلوئنسر است. در بین اینفلوئنسرهای مشهدی بهندرت قیمت تبلیغات در یک پست یا استوری به بیشتر از ۱۰ میلیون تومان میرسد و قیمت متعارف بین صدهزار تومان تا یکمیلیون تومان هست، اما در کشور، اینفلوئنسرهایی با دستمزدهای نجومی هم وجود دارند.
نکته مهم در این بین این است که از نظر اقتصادی، چون این حرفه از نظر دولت به رسمیت شناخته نمیشود، نظارت و شفافیت درباره آن هم وجود ندارد و اینفلوئنسرها به همان اندازه که خودشان را از برخی قید و بندهای اخلاقی آزادتر میدانند، بیش از آن، خودشان را از نظر کسبوکار، بدون نظارت و دراصطلاح بدون آقابالاسر میدانند.» این کارشناس شبکههای اجتماعی درباره این حرفه غیررسمی پولساز توضیح میدهد: «اینفلوئنسر بودن، بهطورکلی هر شیوه مطرحکردن خود در فضای مجازی برای جذب سرمایه ازطریق تبلیغات و اسپانسرینگ را شامل میشود که البته ورود به این عرصه با آموزشهایی غیررسمی نیز همراه است که شاهکلید همه این آموزشها این است: مطرحشدن و توی چشمبودن به هر قیمتی.»
نامتعارف و غیرمنتظره
این «به هر قیمتی»، درست همانجایی است که اهمیت اجتماعی کاروبار اینفلوئنسرها پررنگتر میشود؛ «قیمتی» که در ابتدا چندان هم زیاد و پرمخاطره نشان نمیدهد. کافی است بخشهای دیگری از صحبتهای اخیر «سحر تبر» را مرور کنیم: «عدهای از شاخهای مجازی را شناخته بودم و به این فکر بودم که میشود مثل آنها بود، اما فکرش را نمیکردم در اینستاگرام این همه معروف شوم.» و اینکه: «وقتی جهانی شدم خوشحال نشدم؛ من برای داخل ایران بودم حتی وقتی مخاطبانی از کشورهای خارجی من را فالو کردند، پیام میدادم که از خارج کشور چه کسانی در پیج هستند و افرادی زیادی را بلاک کردم. من شهرت میخواستم، اما نه در حد جهانی.» سحر تبر و امثال او بهسرعت شهرت مییابند، درحالیکه خودشان هم انتظار این مقدار دیدهشدن و مشهورشدن را ندارند. شهرت به چه سبب؟ برای «سحر تبر» بهدلیل ریخت و قیافه و دیالوگ عجیب، برای دیگری بهدلیل رفتار و الفاظ زننده، یکی بهخاطر پوشش نامتعارف و ... و غیره!
نوعی بیماری روانی سبب خودنمایی برخیها در فضای مجازی میشود
دکتر سیما فردوسی، روانشناس، در گفتگو با شهرآرا درباره این پدیده میگوید: «به همان اندازه که برخی از این رفتارها در فضای مجازی، ناشی از برنامهریزیهای اقتصادی پشت پرده است، تعداد شایانتوجهی از اینفلوئنسرها هم ناخواسته تا این حد مشهور میشوند. این دسته دوم از نظر اقتصادی هم ناموفقترند، چون هدف و برنامه دقیقی درباره این قضیه ندارند. مسئله این است که «متفاوتبودن»، رمز اصلی این شهرتجوییهاست و همانقدرکه افراد دارای نبوغ میتوانند خودشان را از دیگران متفاوت کنند، بیماران روانی هم قابلیت انواعی از خودنمایی بیپرده را دارند که میتواند موجب شهرت آنها در فضای مجازی شود.»
فردوسی توضیح میدهد: «بسیاری از این افراد بهطور مشخصی روانپریش یا دوقطبی و چندشخصیتی هستند، اما مسئله خطرناکتر، نوع مواجهه افراد جامعه با این بیماران است که نهتنها میتواند برای مخاطبان آنها بهویژه نوجوانان مشکلزا باشد، بلکه درنهایت موجب تشدید مشکلات خود این بیماران و خانوادههایشان میشود.» به عقیده این روانشناس، خلأهای عاطفی موجود در افراد جامعه، از مهمترین علل گرایش آنها بهسمت طرفداری و دنبالکردن کسانی است که از بیماریهای روحی رنج میبرند، و درواقع توده افسرده و ملول جامعه، بخشی از «نداشتههای خود» را در «خودنماییها»ی این افراد دنبال میکند، مسئلهای که پرداختن به آن، از پرداختن به خود اینفلوئنسرها بهمراتب مهمتر است.
کابوس زندانهای تودرتو
نه این گزارش و نه داستان «سحر تبر» در اینجا پایان نمییابد، چون داستان «خودنمایی» آدمها و حکایت کسانی که زمان خود را صرف تماشا و دنبالکردن این «خودنماییها» میکنند، پایان نخواهد یافت. «فاطمه خویشوند» در آستانه بیستسالگی بازتاب روح و روان بخشی از جامعه نوجوان و جوان ایرانی است که خویشتن خویش را در زندان «فرار از خود»، زندان «عملهای نمایشی» و «پیکرتراشیهای بیهوده»، در زندان «مجازاتهای قضایی» و از همه مهمتر در زندان «قضاوتهای اخلاقی» به بند میکشد، تا درنهایت مانند «فاطمه خویشوند» از آنچه در تازهجوانی بر او رفته است، بگوید؛ «برایم مثل کابوس است.» فاطمه خویشوند درنهایت آنچیزی شد که خود میخواست، چیزی که نهایت بازی اینفلوئنسرهای پوچ پرسروصداست: تبدیل شدن به «عروس مردگان»، مردگانی که تنها در صفحههای فضای مجازی برای عروسهایشان کف خواهند زد.